مبارزات بختیاری ها با رژیم پهلوی
سال علی عسگرخانی
علی اصغرخان (در بین مردم به نام علی عسگر شناخته میشود) پسر علی اکبرخان سردار ارشد عموزاده ابوالقاسمخان، به نمایندگی از وی رهسپار ایذه شد تا در گرمسیر شورش را سازماندهی و رهبری کند. وی به همراه 200 سوار وارد ایذه شد. اهالی ایذه استقبالی گرمی از وی کردند. با ورود علی اصغرخان به ایذه، نیروی نظامی به فرماندهی سرهنگ ملک مرزبان که در قلعه «چهاربرجی» مستقر بود، ایذه را ترک کرد. قلعه به تصرف بختیاریها در آمد. به نقل از « چارلز ، الکساندر کات» « علی اصغر خان که معاون او [ابوالقاسم خان] بود در بهار 1322 به یک پایگاه نظامی در ایذه حمله و آن را خلع سلاح کرد. در این عملیات 150 قبضه تفنگ برنو و تعدادی مسلسل به دست آنها افتاد.( کات ، 1387 : 37)». علی عسگرخان به رسم خوانین گذشته خیمه و خرگاه خود را در نورآباد برپا کرد. منطقه ایذه از کنترل دولت خارج و به تصرف بختیاری در آمد. آیین و سننخان سالاری نظام ایلی مجدداً احیا گردید. تقریباً بیشتر قلمرو گرمسیر بختیاری از کنترل دولت خارج شده بود. «آعلی مردان پرچمی» و «میرزا حیدر کیانی کشخالی» منشی و مستوفیخان شدند.
علی اصغرخان در ایذه، اندیکا و لالی به تحریک مردم و جمعآوری سورسات و مخارج اردو مبادرت کرد. در بهمن سال 1321 علی عسگرخان نامهای به سرگرد « عبدی» فرمانده قشون مستقر در قلعه تل نوشت و از او خواست خود و نیروهای تحت فرمانش را تسلیم کند یا برای نبرد آماده شود. قشون دولتی در پاسخ نوشتند که قصد ندارند تسلیم شوند. پس از چندی علی عسگرخان به فکر افتاد تا با هماهنگی خوانین قلعه تل و باغملک، نیروی نظامی مستقر در قلعه تل را خلع سلاح کند. با این هدف فراخوان نظامی انجام گرفت. به دنبال آن اردوی جنگی تشکیل و سازماندهی شد و ایذه را به مقصد قلعه تل ترک کرد. در تنگ ناشلیل شورای جنگی برپا شد. پس از شور و رایزنی با سران و کلانتران طوایف بختیاری، نیروی بختیاری متشکل از حدود پانصد سوار و تفنگچی عازم قلعه تل شد. با ورود سواران بختیاری به قلعه تل، تل و تپه باستانی قلعه تل که قوای نظامی در آن پناه گرفته بودند، به محاصره در آمد. محاصره پانزده روز به طول انجامید و علی اصغرخان مکرر به نیروهای درون قلعه هشدار میداد که خود را تسلیم کنند. هواپیماهای نظامی به محاصره شدگان آذوقه و مهمات میرساندند، گاهی منطقه را نیز بمباران میکردند.
جنگ میداوود (دشت شیر)1322 ش
انگلیسیها به ابوالقاسمخان که به آلمانها گرایش داشت، بیاندازه مخالف و بدبین بودند. برای محافظت از چاههای نفتی که در آن حدود داشتند همیشه مواظب بودند که امنیت آن نقاط را حفظ کنند (مهدینیا، 1366: 455) اما وقتی آشوب در منطقه بختیاری و در نزدیکی حوزههای نفتی بالا گرفت، انگلیسیها از این وضعیت به هراس افتادند و نگران شدند که نه تنها مامورین آلمانی در منطقه نفوذ و حضور پیدا کردند بلکه کنترل مناطق همجوار و نزدیک حوزههای نفتخیز نیز از دست آنان خارج شده است. بیم آن داشتند که چاههای نفت از کنترل آنها خارج شود به همین دلیل به سرعت دست بهکار شدند، دیوان بیگی استاندار خوزستان را تحت فشار قرار دادند تا به سرعت با اعزام نیرو، شورشیان را سرکوب کند و آرامش در منطقه برقرار گردد. یک گروهان نظامی به منطقه اعزام شد اما ستون اعزامی بهوسیله عشایر بهمئی و جانکی خلع سلاح شد. از آن سوی، طولانی شدن محاصره قلعه تل، نگرانی بختیاریها را در پی داشت زیرا بیم آن میرفت که قوای کمکی و تازه نفس به یاری محاصره شدگان بیاید و اوضاع در منطقه به نفع قوای نظامی تغییر کند و کار بر بختیاریها دشوار گردد. فرماندهان نیروی بختیاری به این نتیجه رسیدند که گروهی را به فرماندهی «مهرابخان عجمی» جهت جلوگیری از ورود نیروی کمکی ارتش به منطقه «رودزرد» اعزام کنند. طوایف ساکن در میداوود نیز ماموریت یافتند تا از ورود قوای دولتی به منطقه بختیاری جلوگیری کنند.
مقامات دولتی و نظامی خوزستان یک گروهان دیگر جهت سرکوب بختیاریها به منطقه اعزام کرد. این ستون نظامی که فرماندهی آن بر عهده سرگرد «کشورپاد» بود، در پاسگاه رودزرد مستقر گردید. آنها قصد داشتند خود را به قلعه تل برسانند. قوای اعزامی با پیشقراولان بختیاری درگیر شدند. گروهی از سربازان که بختیاری بودند فرار کردند یا خود را تسلیم بختیاریها نمودند. گروهان اعزامی در منطقه دشت شیر سمت بالای (شمال) میداوود به محاصره بختیاریها در آمد اما پس از چند روز مقاومت، حلقه محاصره را شکستند و عقب نشستند. این نبرد که به جنگ «دشت شیر» شهرت پیدا کرد در سه مرحله انجام گرفت:
1- سواران بختیاری ابتدا در «دره گاو مردار» که قبل از دشت شیر است با گروهان اعزامی درگیر شدند. آ مهراب عجمی و خداداد بهداروند در این منطقه کشته شدند. تلفات سنگینی نیز به قوای دولتی وارد شد.
2- با ورود نظامیان به دشت شیر، نبرد سنگینی انجام گرفت. قوای دولتی به محاصره کامل درآمدند. جنگ چند روز ادامه داشت. تعدادی از نظامیان کشته و تعدادی نیز خلع سلاح شدند.
3- با انتشار خبر محاصره نظامیان در دشت شیر، یک ستون نظامی برای شکستن محاصره به منطقه اعزام شد. گروه اندکی از تفنگداران بختیاری در محلی به نام «دالوبرکه» ستون نظامی را به کمین انداخت. با تحمل تلفاتی سنگین، ستون نظامی مجبور به عقبنشینی شد.
سرگرد کشورپاد که سرسختانه مقاومت میکرد، توانست خود و باقیمانده نیروهای تحت امرش را از مهلکه نجات و روانه رامهرمز شود. در این نبرد شمار کشتههای نظامیان تا 150 نفر اعلام شده است. از نیروهای بختیاری و مردم عادی نیز 100نفر کشته شدند. (مکبن روز، 1373؛ خسروی، 1384)
منطقه میداوود که طایفه ممبینی در آن ساکن بود ، خط مقدم جنگ بود. اهالی میداوود با هدایت سران و ریش سفیدان خود مانند: آدرویش مسیحی ممبینی ، ملا مندنی ممبینی و فرزندش مشهدی محمد از تیغن،فرزندان آمهراب کرد زنگنه، بزرگان طایفه خواجه میری، فرزندان ملا فرج الله رحمانی کلانتر طایفه ممبینی، علیداد تقی بور ازتیره ملازکی، علی اکبر شاهمیری،ولی کاظمی کدخدای تیره کاظمی ، محمد تقی گودرزی ،مرحوم سید نوروز حسینی،حاج راه خدا بردبار و ... نقش و سهمی زیادی در این جنگ ایفا کردند. شیر زنان این طایفه نیز با پخت نان و تهیه آذوقه مورد نیاز جنگجویان حضوری پررنگ داشتند. بسیاری از مردان و جوانان شجاع این طایفه نیز در این جنگ کشته شدند .ملا یداله فرزند ملا رستم بیگدلی که از منسوبان ملانورعلی بود در دشت شیر حماسه آفرید و اشعار زیر در تجلیل از وی سروده شده است:
دشت شیر وجمجمه دالون وشلوهه
یدالله ملارستم سی جنگ کلوهه
دشت شیر تل بلند همه تش اوبید
یداله ملارستم بیکس کش اوبید
بار سوم یک تیپ نظامی با سازو برگ مجهز به فرماندهی سرهنگ «همایونی» فرمانده لشگر خوزستان به منطقه اعزام شد اما قبل از رسیدن قوای دولتی، اهالی روستاها را تخلیه کردند و به کوهستان پناه بردند. با کوچ بسیاری از عشایر به سردسیر، اعزام نیرو به منطقه بختیاری موثر واقع شد و کنترل منطقه جانکی گرمسیر و ایذه در اختیار قوای دولتی قرار گرفت. روزنامه اطلاعات در 21/2/22 13 خبر متواری شدن شورشیان و رهایی یافتن محاصرهشدگان در قلعه تل را منتشر کرد. (اطلاعات شماره 5167) با ورود ایل به ییلاق ، آشوب و ناامنی نیز به سردسیر کشانده شد و سراسر منطقه را فراگرفت. یدالله خان جلیلی پسر میرزا خون ، عبدالله اسد پور جلیلی ، اسماعیل خان عکاشه ، جهانشاه خان عکاشه پسر بابا خان و بردارش پادگان گندمان به فرماندهی سروان برومند را مورد حمله قرار دادند ، آن را محاصره کرده و بطور روزانه آنها را گلوله باران می کردند. در این عملیات یک سرباز کشته و کامیون های ارتش نیز منهدم شدند.موسی خان عکاشه نیز به همراه یک دسته تفنگچی مامور بستن گردنه حلوایی و حفر خندق به منظور جلوگیری از عبور کامیون ها و محموله های نظامی شد. این گروه با یک ستون نظامی که قصد داشت پادگان گندمان را از محاصره نجات دهد ، درگیر شدند و چون قوای ارتش مجهز به سلاح های سنگین بودند ، تلفات زیادی به بختیاری ها وارد شد. در اوایل مردادماه قوای تحت امر ابوالقاسم خان به فرماندهی یدالله جلیل پور ، عبدالله اسدی پور ، حیات خالدی و ملا شاه محمد درویشی فلاردی مامور شدند قوای نظامی مستقر در پادگان «زردیا» در گردنه رخ و ارتفاعات قهوه رخ( فرخشهر) مورد حمله قرار دهند اما اشتباهاً پیشقراولان یک ستون نظامی را مورد حمله قرار دادند و تلفاتی به آنان وارد سلاختند. اما با رسیدن ستون نظامی ، بختیاری ها زیر آتش تویخانه و مسلسل قرار گرفتند و تمام اسب هایشان تلف گردید. چند نفر از بختیاری ها نیز به اسارت درآمدند.
در همین ایام مرتضی قلیخان صمصام به سمت فرمانداری شهرکرد و بختیاری منصوب گردید. دولت یک تیپ سرباز در اختیار وی قرار داد تا آرامش را در بختیاری برقرار و از ادامه ناامنی و شورش جلوگیری کند. انگلیسیها نیز از این ناامنی به شدت آشفته و ناراحت بودند، دولت ایران را تحت فشار گذاشتند. دولت مصصم گردید این غائله را پایان دهد. سرلشگر جهانبانی به نخستوزیر پیشنهاد کرد که فضلالله علی آبادی بازرس بنگاه راهآهن که از دوستان صمیمی ابوالقاسم بختیار بود، به اصفهان اعزام شود تا به اتفاق وی به بختیاری رفته، غائله آنجا را خاتمه دهند. نخستوزیر شرحی به وزیر راه نوشته که دستور دهد فوراً علی آبادی به اتفاق سرلشگر جهانبانی به اصفهان بروند. اشخاص نامبرده در پنجم مرداد ماه عازم اصفهان شدند. در روز 28 مرداد ماه علی آبادی در روستای «اورگان» ملک شخصی ابوالقاسمخان در 25 فرسنگی اصفهان، ابوالقاسمخان را ملاقات کرد. پس از گفتگو مقرر شد در 29 مرداد ماه در روستای «دستنا» ابوالقاسمخان با سرلشگر جهانبانی ملاقات کند. مرتضی قلیخان نیز تعدادی از خوانین بختیاری را نزد ابوالقاسمخان فرستاد تا وی را راضی کنند که سواران خود را متفرق کند و با نمایندگان دولت به مذاکره بپردازد. تماسهای متعددی نیز با کلانتران و کدخدایان بختیاری برقرار کرد. بالاخره بدون جنگ و خونریزی غائله پایان یافت و اجتماع بختیاریها از هم پراکنده شود. نتیجه این تماسها و تلاشها آن شد که ملاقات در موعد مقرر و با حضور مرتضی قلیخان انجام گرفت. ابوالقاسمخان نسبت به دولت مرکزی اظهار اطاعت نمود و تعهد داد که بر علیه دولت انگلیس دست به اقدامی نزند و بدون اجازه دولت از تهران خارج نشود. در برخی نشریهها آمده بود که ابوالقاسمخان به مدت پنج سال نفی بلد گردید. سرلشگر جهانبانی نیز قول مساعد داد که ابوالقاسمخان از حمایت و کمک دولت برخوردار گردد. در پایان مذاکرات مقرر گردید که به اتفاق به تهران بروند. روز 30 مردادماه ابوالقاسم بختیار به اتفاق جهانبانی، علی آبادی و مرتضی قلیخان روانه اصفهان شدند. پس از چند روز توقف با هواپیما به سوی تهران حرکت کردند. (اطلاعات 21/6/22 شماره 5270)؛ امیری، 1385: 217) در مقابل با هدف راضی نگه داشتن ابوالقاسمخان، هیات دولت تصویب کرد که ماهیانه مبلغ سه هزار ریال به وی پرداخت گردد. (سند شماره 4)
در راستای اقدامات مرتضی قلیخان «جیکاک» افسر و مأمور اطلاعاتی اینتلجنت سرویس بریتانیا که رابطهای صمیمانه و دوستانه با مرتضی قلیخان داشت و مرتب به دیدارخان میآمد، نیز دست بهکار شد تا از گسترش ناامنی به مناطق نفتخیز جلوگیری کند. مهراب امیری به نقل از یکی از خوانین بختیاری آورده است که روزی جیکاک در حضور تمام سران و رؤسای طوایف بختیاری با لحن تملقآمیزی خطاب به جمعیت در حالی که به مرتضی قلیخان اشاره میکرد گفت: حضرت اشرف (یعنی مرتضی قلیخان) پدر من است و هرچه امر کند ما (انگلیسیها) انجام خواهیم داد. این اظهار تملق از جانب کسی که مأمور رسمی انگلیس یعنی نمایندهی دولتی بود که میرفت در جنگ جهانی دوم فاتح شود به معنای آن بود که انگلیس در رقابت میان ابوالقاسمخان بختیاری- طرفدار آلمان- و مرتضی قلیخان طرفدار انگلیس حمایت تمام و کمال را از مرتضی قلیخان خواهد داشت. (گارثویت1373: 229؛ پوربختیار، 1384: 127)
بازدید دیروز : 12
کل بازدید : 280697
کل یاداشته ها : 89